عصر ظهور دلم به ” مستحبی ” خوش است که جوابش ” واجب ” است
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه... |
صبح بى تو صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد بى تو مىگویند تعطیل است کار عشقبازى عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد جغد بر ویرانه مىخواند به انکار تو اما خاک این ویرانهها بویى از آن گنجینه دارد خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد در هواى عاشقان پر مىکشد با بى قرارى آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مىگشاید آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد. تنفس صبح صفحه 46 قیصر امین پور [ چهارشنبه 92/5/9 ] [ 1:43 عصر ] [ فرزام ]
[ نظر ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |